خانم مسنی با دو بسته تقریبا شش هفت کیلویی سوغات بر سر صندلی کنار دستیم خراب شدو همین که نشست به یک موجودی زنگ زد که به نظر چهار پنج ساله می نمود، چون چند بار بهش گفت به بخاری دست نزن درد و بلات به جونم .کتریو حواست باشه که شعله رو خاموش نکنه. پنجره رو ببند و در آخر که گفت بوس! عشقم من تازه فهمیدم که طرف سبیل دارو خلاصه عشق سن و سال دار خانم مادربزرگه.
جل الخالق! رادیاتورها از چند سال پیش به خونه ها رفتن من یکی که نمیدونم و صد البته به دلیل طول و تفسیر پرواز ماجرا ادامه داره !خب موضوع درد معده بود و اینکه توخونشون چند نوع مسکن امریکایی دوناکس و زاناکس و عمه پرازولو خاله درازول بوده، امان از معده دردناک که احترام جون نتونسته هیچ کدوم ازون دارو خارجیها رو بخوره
تازه فرمودن شوهرم میگه تو اگه با من قهر کنی من میمیرم او لا لا و من میگم خدا اون روزو نیاره.فراموش نفرمایید که همه یافته های من بسیار زیر پوستی بود البته
در مجموع به نظر من عنوان کار مشترک بهمن فرمان آرا و رضا کیانیان آنقدر جذاب هست که شما را به تالار وحدت بکشاند. علاوه براینکه داستان کار کشش خاص خودش را دارد و شما از حجم بازی کیانیان به نحوی لبریز خواهید شد که اگر طرفدار او باشید همه صحنه ها را دوست خواهید داشت، آن هم با دیالوگهای هوشمندانه که نقش اول مردی یرای تمام فصول را برای شما جذابتر خواهد کرد.
و در پایان پس از تشویقهای مکرر بهمن فرمان ارا و رضا کیانیان،رضا کیانیان با صدایی پر از غم از سونامی سرطان که همان ساعتها مجید بهرامی را و روز قبل مرتضی پاشایی را به کام مرگ کشیده بود،گله کردوصدالبته ازدولتمردان کشور
Brian Percival
پی نوشت "یاد بچگیهای خودم افتادم که تو انباریها و زیر زمینهای خونه ها دنبال کتاب میگشتم حتی توضیح المسائلم میخوندم کتاب بود دیگه "
نمیدونم هر چی بود خیلی به دلم نشست دوست دارم یک بار دیگه بببینم و بعضی جملاتشو مرتب واسه خودم تکرار کنم
بیشتر ازین نمی گم همینقدر بگم که اکثر دیالوگهاش شنیدنیه اکثر صحنه هاش دیدنیه و یک گریه با حال خوب مهمونتون میکنه
فیلمنامه:
بازیگران:
بر اساس رمانی به همین اسم نوشته ی John Green