می نویسم پس هستم

 خیلی ساله یک چیزایی مینویسم،جسته و گریخته، تیکه و پاره، روی میز، تو دفترای یادداشت خط خطی ،تو فیس بوک ، تو یک وبلاگ خاک خورده ...... اما حالمو به اندازه کافی خوب نکرده این از هر دری سخنی.

 چونفقط وقت دلتنگی مینویسم یا گاهی وقت اتفاقای خوب... بقیه اوقات عین موش ذهن خودم رو میجوم و چیزی ازین کله در هم و بر هم در نمیاد .

اما امروز نوشته یک دوستی باز منو گول زد، که یک وبلاگ جدیدبسازم  و باز تمرین نوشتن بکنم.

 برای اینکه بگم اون قدم کوچیکه رو که برای هر شروع بزرگی لازمه رو من برداشتم، دارم این متنو مینویسم . و دلم میخواد نه که هر روز ولی هر هفته ای یکی دو مطلب بنویسم .اسم اینجا بی قاعده است یعنی من یک ذهن دارم که از صبح تا شب راجع به همه چیز فضولی و تحلیل  میکنه.بنابراین ممکنه هم مطلب علم و فناوری بنویسم هم روانشناسی یا شایدم روان پریشی هم شعر، فیلم و تاتر شایدم کلا از روز مرگیهای خودم بنویسم در هر صورت قصدم اینه که محتوا تولید کنم محتوای ارزشمند برای خودم و برای دیگران ...


من مهندس صنایعم سن و سالمم بدنیست یعنی تجربم کم نیست....  کتاب میخونم گاه و بی گاه ،عاشق طبیعتم و دوست دارم نویسنده بشم شاید نویسنده کتاب کودک،

 این توضیحاتم واسه شاخکهای شما که میخواهید منو همراهی کنید تو مسیر تصمیمم برای نوشتن 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.