اندر لذایذ فلافل ویژه(باترشی)


جونم براتون بگه بعضی روزا که اینجانب هیچ نهاری در بساط نداره ،دست به دامن یک فلافل فروشی روبروی شرکت میشه که تا حالا هیچ خانمی در اون حداقل توسط من رویت نشده
نمیدونم خانما فلافل دوست ندارن یا فلافل خریدن رو البته همیشه چهره اونام که اونجا دارن فلافل میخورن دیدنیه با هیجان ، دو نونه ، دو لپی 
من که اینقدر با این موجود قلقلی ارتباط برقرار میکنم که تا میپیچه لای کاغذ دل تو دلم نیست بعد چشام برق میزنه و ساندویچو از دست عمو فلافلی چنگ میزنمو بدو بدو خودمو میرسونم پشت میزم و البته لذت این فلاقل(مخصوصا گفتم فلا قل یعنی یک فلافلی که قل میخوره رو روح و روان ادم) برشته و تند با هیچ استیک و مرغ و بوقلمونی برابری نمیکنه......... یک دونه ازون نوشابه کوچولو های شیشه ای هم کنار دستش و خلاصه من رو به معراج میرسونه
یک قسمت از لذتشم مال اون احساس کل و کثیف بودنشه شاید یا نوستالژی کوچه پس کوچه های خیابون اذربایجان و انقلاب
هر چی که هست حالمو خوب میکنه هم خودم سیر میشم هم اعصابم اروم میگیره تازه وقتی به اون اخرین بخش نون میرسی که معمولا خالیه و باید پرت کنی دور یک فلافل گرد و قلقلی اون ته مونده
از من میشنوید ماهی یکبار با فلافل دوستی کنید نمی میرید به خدا من که هنوز زنده ام .
گاهی دلم میخواست تعداد موضوعاتی که تو زندگی اندازه این فلافل برام دلچسب بود یک کم بیشتر بود فقط یک کم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.