اپرا -تئاتر کمدی شاخ نبات


عصر پاییزی و تالار وحدت نا خودآگاه حس خوبی به آدم میده. آدمهای تاتری همه خوش وآب ورنگن لباسهای سنتی با رنگهای اصیل ایرانی پوشیدن ریش و موهاشون بلنده و خلاصه یک تیپ هنرمندانه ای زدن که خیلی با منِ از سر کار خود به تالار وحدت رسانده، جور نیستند
اما صحنه که جنب و جوش میگیرد تصمیم میگیرم دو ساعت در لحظه با اپرای شاخ نبات همراه بشم 
قصه قصه موش و گربه عبید زاکانیه 
اما فضا پر از رنگ، موسیقی، شعر ،دیالوگها همه مسجع و با قافیه
گروه موسیقی عالی، خانمهای کر خوان بی نظیر و خلاصه اینکه هنوز پنج دقیقه از شروع نمایش نگذشته شما بی صبرانه منتظر صحنه های بعدی هستید.
عناصر صحنه همه با هویتند و با وجود تعداد بازیگرها شما عنصر سیاهی لشکر یا بیکاری نمیبینید. بازیگر اصلی یا همون گربه زرده چنان مسلط از نقشی به نقشی میره که تماشاچیها رو میخکوب میکنه اونقدر پرسرعت که حتی یادشون نمیاد الان داره تقلید کدوم شخصیت رو میکنه
من که از ته دلم به دیالوگهای هوشمندانه و به قول آقای شمسایی کارگردان نثر مسجعی که پر از حرف و پیامه از پیام سیاسی گرفته تا فرهنگی و اجتماعی خندیدم 
قصه زر و زور و ضعیف و مظلومه و این وسط خنده از لباتون محو نمیشه خنده که چه عرض کنم از ته دل قاه قاه میخندید (البته یک خانم چادری کنار من بود که در کمدی ترین صحنه هام یک لبخند ژکوند زدو مرتب یک نگاه عاقل اندر .... به من و دوستم میکرد)
خواننده گروه موسیقی صدایی خوش و شعرهای انتخابی دلنشین بود یعنی نوای ساز ایرانی شما رو رها نمیکرد گاه با آهنگهای قهوه خونه ای گاه با تصنیفهای زیبای کمی غمگین و ......
گروه واقعا هماهنگ و تاتر پر از حرکات موزون بود ، موشها اینقدر زیبا ادای موش واقعی در میاوردن که امکان نداشت باور کنید موش نیستن حتی گاهی چندشتون میشد 
و خب هر تاتری برای من یک نقطه عطفی داره 
نقطه عطف این تاترم ماجرای عشقی گربه زرده بود که اینقدر حال خوش عاشقی رو خوب اجرا میکرد که آدم دلش میخواست یک بار دیگه حتی برای یک ساعت عاشق بشه یعنی وقتی یک صحنه ای اون حسهای عمیق شما رو دستکاری میکنه معلومه که بازیگر و کارگردان در خلق اون صحنه کاملا موفق بودن

خلاصه اینکه رنگ، موسیقی ،شعر ،رقص و دیالوگهای آهنگین پر ازحرفای شنیدنی حال همه رو خوب کرد 
یک بار دیگه دلم خواست برم تمرین تاتر و مثل روزهای خوب دانشجویی و دانش آموزی مشق صحنه بکنم 
بهتون حتما توصیه میکنم دو ساعت ازهمین وقتها که تو ترافیک میگذارید و چند ده تومن از همین پولا که مثل من خرج پفک و چیپس میکنید رو بگذارید واسه تاتر شاخ نبات پشیمون که هیچ به روان من هم درود میفرستید 
محل: تالار وحدت
دوره اجرا: ۰۴ مهر ۱۳۹۳ - ۳۰ مهر ۱۳۹۳
ساعت: ۱۸:۰۰
مدت: ۱۳۰ دقیقه
بهای بلیت: ۳۰,۰۰۰، ۲۵,۰۰۰ و ۱۵,۰۰۰ تومان

نویسنده و کارگردان: مهدی شمسایی
http://www.tiwall.com/theater/shakhenabat#

The Book Thief

 کتاب دزد فیلم عصر جمعه این هفته بود 
فیلم روایتگر دختر هفت هشت ساله بسیار زیباییه به نام لیزل با یک مادر کمونیست که به یک خانواده آلمانی سپرده میشه و با یک اتفاق شروع میکنه به تلاش برای پیدا کردن کتاب برای خوندن ،چون اولین بار به دلیل این که خوندن و نوشتن بلد نبود تو مدرسه تحقیر میشه 
صحنه های خفقان اور جنگ و رفتار بی رحمانه نازیها گوشه گوشه فیلم به چشم میخوره اما چشمای دخترک همش پر از برق امیده، برق یادگیری برق آموختن یک جوری کتابها رو دزدکی میاره خونه و میخونه که آدم دلش میخواد تو همون فضای نمور و فقیرانه خونه اونا باهاش کتاب بخونه .
و وقتی که به یک فراری یهودی تو خونه پناه میدن ارتباطش با اون فراری و شوقی که اون در یادگیری براش ایجاد میکنه بی نظیره

دخترک بی پرواست امیدواره و فقط میخونه و میخونه حتی وقت بمباران توی پناهگاه برای مردم ترسیده و پریشان داستان میگه و حواس اونها رو از اوج بدبختیشون پرت میکنه.
فیلم دوسه تا شخصیت نجیب و دوست داشتنی داره که بدجوری صادقن
پدرخوانده لیزل( در مقابل مادر خونده با دیسیپلین) وقتی به دخترک چشمک میزنه یک حس خوبی رو به آدم منتقل میکنه که ادم فکر میکنه چرا زیاد از چشمک استفاده نمیکنیم وقتی میخوایم به یکی بگیم نگران نباش همه چی روبراهه
یک پسر کوچولوی مهربون که از روز اول دوست لیزله وصداقت چشمهای لیزل رو از همه زودتر جذب کرده 
فضای فیلم سرده پر از فقر و جنگ و نکبته و بدترین صحنه اش صحنه کتاب سوزی در آلمان به اسم پیشواست 
توی این فضای سرد یک زیر زمینه با یک فراری یهود بیمار و یک دختر کوچولوی کمونیست که با هم کتاب میخونند و هر روز دخترک آسمون و فضا را مثل یک قصه شیرین و خیال انگیز برای جوون تصور میکنه تا زنده بمونه
یک شعاع نور از راه پله روی صحنه میفته و شما دلتون میخواد دوربین از زیر زمین بیرون نره چرا که پر از شوقه پر از انرژی
فیلم یک پایان با سرنوشت محتوم در جنگ داره ولی لیزل دختر کوچولوی فیلم پایان خوبی داره 
اگه یک فیلم نسبتا اروم دوست دارید که شخصیتاش به راحتی میان تو آغوش شما بهتون پیشنهاد میدم

موسیقی فیلم گمونم از جیمز ویلیامز نامزد اسکار بوده
کارگردان :

Brian Percival

نویسنده : Markus Zusak (novel), Michael Petroni (adaptation)
البته کتاب «کتاب دزد» نوشته ی مارکوس زوساک میباشد
بازیگران : Sophie Nélisse, Geoffrey Rush, Emily Watson

پی نوشت "یاد بچگیهای خودم افتادم که تو انباریها و زیر زمینهای خونه ها دنبال کتاب میگشتم حتی توضیح المسائلم میخوندم کتاب بود دیگه "